من باید بخندم این روزهای ِ سخت را ..

آچمَـــــــز

ز همه دست کشیدم که تو باشی همه ام +همه هست و هیچ نیست جز او .. tan-dis = تندیس : هست نشان دادن ِ آنچه را که نیست گویند ..

من باید بخندم این روزهای ِ سخت را ..

مهلا امسال کمی گیج تر مجنون تر از سال های گذشته بنظر می رسد

الان دقیقا نشسته و به سوراخ سمت راست پریز برق

اتاقش خیره شده است و مرور می کند ،

آنچه گذشتی برایش زیرنویس شده

و زندگی اش نگاتیو به نگاتیو از جلو چشمانش می دوند

کنترلی به دست دارد ، روی صحنه هایی مکث می کند

صحنه هایی را سریع به جلو می زند

صحنه هایی را نیز بارها و بارها ریوارد میکند و از دوباره میبیند!

چه زود گذشت! زمان قهرمان دوی سرعت دنیاست !

دست مریزاد مولای عشق ! مانند همیشه ناب گفتی :

" به مانند ابرهای در گذر است ! "

مهلا هنوز آن لبخند را از کودکی به یاد دارد

و صبح ها به جای صدقه لبخند به مردم می دهد !

الان هم با بغض لبخند می زند این از سخت ترین و شیرین ترین حس های دنیاست

این لبخند ها که طعم ناب قهوه ترک را می دهند !

چیزی می نویسد برای دلش و اشک می ریزد !

کاغذ بیچاره اشک هایش را می بلعد .

اشک می ریزد و هرازگاهی میخندد ! روحش آرام و قرار ندارد

شیطنت می کند دلش عجیب هوای شعر حافظ و مولانا دارد

خوشحال است اما سر دلش 20 کیلو اندوه سنگینی می کند



نظرات شما عزیزان:

نام :
آدرس ایمیل:
وب سایت/بلاگ :
متن پیام:
:) :( ;) :D
;)) :X :? :P
:* =(( :O };-
:B /:) =DD :S
-) :-(( :-| :-))
نظر خصوصی

 کد را وارد نمایید:

 

 

 

عکس شما

آپلود عکس دلخواه:





+ نوشته شده در برچسب:, ساعت توسط انگوشت ِ مَن |